این چه احساس عجیبی است که در دل دارم؟
چند وقتی است که با عشق تو مشکل دارم
گاه زل می زنی و گاه به من می خندی
این چنین است که عشقی متزلزل دارم
بنِشین... حوصله کن... اوّل راهیم هنوز
مثل این مسئله بسیار مسائل دارم
پلک می بندی و بخت همه را می بندی
سهم من چیست؟... از این بخت چه حاصل دارم؟
شهر نو می شود... انگار دلم در طرح است
آخرِ کوچه ی بن بستِ تو منزل دارم
آنقدَر پُر شده از خاطره هایت ذهنم
در دلم حسرت یک سکته ی کامل دارم
تا تو خرمای سرِ سفره ی افطار منی
باز بر ذمّه ی خود روزه ی باطل دارم
ساده می خندم و تو ساده به من می خندی
این چه عشقی است که در دلْ منِ جاهل دارم؟
گیرم این عشق چو دریا و تو ساحل باشی
منِ ماهی چه نیازی به تو ساحل دارم؟
سایت در سایت به دنبال تو می گردم... آه
مدّتی هست که اینترنت شاتل دارم
با تو چت می کنم و راه مرا می خواند
مشکی نیست... بمان... من خطِ رایتل دارم
...
می روم تا نشود دیر کلاسم... یا حق!
صبح ها... ساعت ده... درس رسائل دارم
محمّد عابدینی
1393.1.29